الینا طاهریالینا طاهری، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

دختر طلایی مامان الینا

مسافرت زنانگی

شنبه دختر طلایی و مامانم و من عازم تهران هستیم تا بریم برای کارای تسویه حساب چون چند روزی باید بمونم اینه که دختر طلا رو هم می برم مامانم هم مثل همیشه همراه ما میاد خیلی برام زحمت کشید تا من در ارامش باشم الانم طفلکی داره چهار روز میاد تا پیش الینا باشه خدایا سایه پدر و ماد رو از سر بچه ها شون کم نکنه که تو زندگی واقعا نعمت هستند انشاااله شنبه اینده با خبرا و عکس های جدید بر میگردیم برامون دعا کنین ...
8 آذر 1392

شیرین کاری های دختر طلایی

دیروز دختر طلایی هوس کرد ناخن هاش رو لاک بزنه و از اونجا که خیلی مستقل تشریف دارن تصمیم گرفتن خودشون به تنهایی این کار رو انجام بدن... بعععععله اول از پا ...با دقت تمام اوج دفت دختر طلا در این عکس قابل رویت می باشد   حالا نوبت دستها .... حالا اون یکی دست... اینم نتیجه کار ..... قربونت برم عزیزم ...
7 آذر 1392

الینای دو روزه

دختر طلایی، مامان شکموت خیلی عاشق شکلاته و در دوماه هفت و هشت مرتب شکلات کاکائو می خورد هر چند تو ماه نهم دیگه ترک کرد ولی باعث شد زردی الینا 20روز تموم طول بکشه هر چند الینا به تشخیص دکترش تو دستگاه نرفت اما من خیلی غصه خوردم الان این عکس رو دیدم یاد اون روزا افتادم گفتم یه یادی از قدیما بکنم......   ...
6 آذر 1392

دختر طلایی، عمو و زن عمو و مامان

از ائنجایکه تقریبا تمام جمعه شب ها ما با عمو و زن عموی دختر طلایی میریم بیرون این عکس رو هم بعنوان یادگاری در یکی از رستوران های خوب عنبران گرفتیم الینا خیلی زن عمو رو دوست داره و تو این عکس هم تو بغل زن عمو سارا است البته نا گفته نماند که زن عمو هم خیلی دختر طلا رو دوست داره و هر وقت پیش الینا میاد یا براش کادو خریده یا شکلات های خوشمزه که معمولا سهم مامان میشه داره اینم عمو هادی که به قول خودش الینا عشقشه من که خودم از نعمت حضور عمو در زندگی محروم بودم چون خانواده عمو جانم دور از ما هستند اما فکر می کنم خیلی خوبه ادم با عموش رابطه نزدیکی داشته باشه   ...
4 آذر 1392

برای دوست نازنینم سکینه

حتما قبول دارین که دوستان تلالو لطف خداوند در زندگی ما هستن انسان هایی که با یادشون دلمون شاد میشه و وقتی حضورشون رو در زندگی احساس می کنیم باعث دلگرمی هستن یکی از کسانی که من بهش چنین حسی دارم دوست نازنینم سکینه است که در دوران زندگی خوابگاهی خیلی به من لطف داشت دوست عزیزی که واقعا می تونی روش حساب کنی از اون ادمهایی که بهت احساس امنیت میدن وقتی دیشب اس ام اس زد و گفت چرا مطلب جدیدی تو وبلاگ الینا نمی ذارم تصمیم گرفتم امروز صبح زودتر بیدار شم و فقط به خاطر اون بنویسم سکینه جان به خاطر همه محبت هات ممنون عزیزم اینم یه عکس داغ که مربوط به تولد روز جمعه پسر عمه محمد رضا است که البته الینا تازه از خواب بیدار شده بود ...
3 آذر 1392

دختر طلایی شیطون مامان

از اونجا که تنها چیزی که برای دختر طلایی جذابیت نداره اسباب بازیهاش هست این دو تاعکس رو برای دختر طلایی می ذارم تا یادش باشه که وقتی کوچیک بود با چی بازی میکرد!!! این عکس ها تو اشپزخونه خونه مادرجون از خانم گرفته شده لطفا به نشمین گاه توجه کنید در این عکس ها دختر طلایی سعی داره با دسته پلاستیکی مخصوص بیرون اوردن تیغ  مولینکس شیشه میز تلویزیون اشپزخونه مادرجونو بشکنه من موندم اگر این بچه پسر میشد چیکار میکرد؟؟؟؟ ...
26 آبان 1392

تصمیم مامان

دیروز ظهر بود که دختر طلایی فوق العاده بی قراری می کرد و دستش رو نشون می داد منم سعی کردم براش دستش رو بخارونم تا اروم شه که دیدم انگار زیر دستم چیزی حس می کنم خلاصه به هر زحمتی بود نیگا کردم دیدم دست بچه ام زخم شده اینجا بود که هر چی بد و بیراه یاد گرفته بودم نصیب دکتر ارتوپد کردم و از اونجا که مطمئن بودم دست دختر طلا خوب شده در یک اقدام خودجوش گچ دختر طلایی رو باز کردم نمی دونین اون زیر چه خبر بود پوست الینا خیلی حساسه حتی اگر یک روزم پودر نزنم عرق جوش میشه به همین دلیل زخم شده بود اگر واقعا می خواستم ده روز دیگه صبر کنم مطمئنا دستش عفونی میشد و حسابی کار دستمون می داد جالبه به محض اینکه دست الینا رو باز کردم شروع کرد با همون دستی ک...
22 آبان 1392

مستندات فضولی دختر طلایی

هر چند دست دختر طلایی یه 16 روزی هست که تو گچه اما ذره ای از فضولی این دختر کم نشده اینم مستنداتش!!!! در این عکس دختر طلایی تو اتاق خاله جون واستاده و داره فکر میکنه چه اتیشی بسوزونه... دو عکس بعدی بدون شرح هستند (پیام بازرگانی مادر جون همین الان از الینا پرسید جوجو چی میگه الینا گفت بع بع.... من مادرجون الینا )   ...
20 آبان 1392

بدون عنوان

امروز الینا بردیم دکتر گفت باید ده روز دیگه هم گچش باشه! این عکس رو خاله تو اتاق خودش از الینا گرفته ......بیچاره بچه ام ...
20 آبان 1392

برای الینا

الینای نازنینم دختر ماهم عزیزم  ممنون از این همه صبوری و درکی که در حق مادرت انجام دادی نازنینم دیگه تموم شد ....دوران دوری تموم شد... بالاخره مامان دیروز دفاع کرد و در پناه لطف دوستای گلی که اینجا این همه به من شما محبت دارن موفق شد دوره دکتری خودش رو تموم کنه و با نمره رساله 19.66فارغ التحصیل بشه عزیزم شما هم به سهم خودت خیلی زحمت کشیدی ...مادرجون،پدرجون و خاله همگی از اینکه چقدر اگاهانه دوری منو تحمل میکردی میگن اما مامان گلم دیگه تموم شد دوستای نازنینم از همه تون که با پیام های محبت امیزتون به من لطف داشتین و برام دعا کردین واقعا متشکرم انشالله خدا دسته گلهای زندگیتون رو به سلامت حفظ کنه اینم شیرینی دفاع ...
19 آبان 1392